این جستار دو هدف را دنبال میکند: نخست شناخت الگوهای منازعه از شروع جنگ اعراب با اسرائیل که در این روزها به شکل یک توافق تاریخی بین اسرائیل و امارات متحده عربی متحول شده است. هدف دوم این که ببینیم این الگوها تا چه حد میتوانند در سیاستهای منطقه شبیهسازی شوند.
الگوی چهار جنگ – از تشکیل دولت اسرائیل تا اکتبر ۱۹۷۳، جنگ و کاربرد قدرت نظامی الگوی غالب در روابط کشورهای عربی خاورمیانه و اسرائیل بود. چهار جنگی که این کشورها درگیر آن بودند عبارت است از: جنگ استقلال اسرائیل (۱۹۴۸)؛ جنگ سوئز (۱۹۵۶)؛ جنگ شش روزه (۱۹۶۷)؛ و جنگ چهارم که با نامهای یوم کیپور، اُکتبر، و رمضان شناخته میشود و در سال ۱۹۷۳ انجام شد.
بعد از آخرین جنگ، الگوی منازعه تغییر کرد و دورهای از تلاشهای دیپلماتیک، فشارهایی مانند تحریم نفتی، فشار و نفوذ قدرتهای بزرگ همراه با پیگیری قطعنامههای اجرا نشده سازمان ملل به کار گرفته شد تا مسئله حل شود. این دوره بلافاصله پس از جنگ ۱۹۷۳ شروع شد که حاصل آن عقبنشینی اسرائیل از بخشی از صحرای سینا بود که نهایتاً منجر به سفر انور سادات به اسرائیل (نوامبر ۱۹۷۷) شد و در نهایت نیز در ۱۷ سپتامبر ۱۹۷۸ به امضای پیمان موسوم به کمپ دیوید در کاخ سفید انجامید.
در ادامه، مصر توانست با به رسمیت شناختن اسرائیل و عادیسازی رابطه، شبهجزیره سینا را در ۱۹۸۲به طور کامل پس بگیرد. این الگو بار دیگر بین ۱۹۸۸ تا ۲۶ اکتبر ۱۹۹۴ بین اسرائیل و اردن تکرار شد و با عقبنشینی اسرائیل از بخشهایی از خاک اردن و چشمپوشی از ادعا بر بخشی دیگر از سرزمینهای اردنی، صلح و روابط عادی بین دو کشور برقرار شد. این رابطه تا همین اواخر بدون هیچ گونه مشکلی تداوم داشت، ولی از اکتبر ۲۰۱۹ تشنجاتی بین دو کشور در گرفت که هنوز لاینحل مانده است.
با این همه الگوی صلح مصر و اردن توان زایش و توسعه نداشت و نتوانست سایر کشورها را به سمت و سوی برقراری روابط صلحآمیز با اسرائیل هدایت کند. تنها کشوری که مانند مصر و اردن بخشی از سرزمینهایش را از دست داده بود سوریه بود که توان نظامی، اراده سیاسی، و قدرت چانهزنی کافی را برای رسیدن به توافق و صلح بر سر ارتفاعات جولان نداشت.
الگوی مذاکرات رودررو – همزمان با تلاشهایی که منجر به برقراری رابطه بین اردن و اسرائیل شد و در واقع در حاشیه همان مذاکرات، الگوی جدیدی شکل گرفت که حاصل آن شکسته شدن تابوی عدم مذاکره مستقیم بین فلسطینیان و اسرائیلیها بود. مذاکره مستقیم تنها الگوی امیدبخش در تاریخ مناقشه فلسطین و اسرائیل بود. جنگ کشورهای خاورمیانه با اسرائیل نه تنها مانع تشکیل دولت مستقل فلسطینی شده بود، بلکه عملاً برای چندین دهه حالت جنگ، یا نهجنگ–نهصلح، را بر روابط بین ملتهای این منطقه تحمیل کرده بود. به مرور فلسطینیها با گسترش سکونتگاههای موقت یهودینشین، سرزمینهای بیشتری را از دست دادند و هر بار با رد یک توافق به وضعیتی بدتر دچار شدند.
مذاکرات مادرید بنبست مذاکره مستقیم با فلسطینیها را گشود و به دنبال آن با مذاکرات اسلو (۱۹۹۳) فلسطین و اسرائیل مشروعیت و موجودیت سیاسی یکدیگر را به رسمیت شناختند. در جهت اجرای قطعنامههای ۲۴۲ و ۳۳۸ سازمان ملل این مذاکرات تا حد اعلان تشکیل یک حکومت خود گردان فلسطینی پیش رفت و نخست وزیر اسرائیل از تصمیم دولتش مبنی بر شناسایی سازمان آزادیبخش فلسطین سخن گفت. توفیق الگوی مذاکرات رودررو نسبی بود هرچند در داخل فلسطینیها، گروههایی مانند حماس توافقهای اسلو را به رسمیت نشناختند. از دیگر آثار این الگو در حاشیه قرار گرفتن بازیگران منطقهای بود. حتی مصر و اردن نقش ناچیزی در مسائل مربوط به فلسطین و اسرائیل بازی میکردند. به خصوص نقش مصر به دلیل همجواری با نوار غزه به مهار تشنجهایی محدود شد که هر از گاه بین حماس و اسرائیل رخ میداد. در مقابل با تشکیل دولت خودگردان، فلسطینیها قدرت چانهزنی بیشتری یافتند.
ناتوانی الگوی مذاکرات مستقیم در خلال کمپ دیوید دوم (سال۲۰۰۰) در زمان بیل کلینتون و ناتوانی آن در مجبور کردن اسرائیل به تخلیه سرزمینهای اشغالی نمایان شد. تمایل اسرائیل به حفظ مناطق اطراف بیتالمقدس و واگذاری مناطق حاشیهای بود، در حالی که فلسطینیها به بخش شرقی بیتالمقدس به چشم پایتخت آتی یک کشور فلسطینی نگاه میکردند.
الگوی نقشه راه – گامهایی که از سال ۲۰۰۱ به بعد برداشته شد، بدون رسیدن به توافق مهمی بینتیجه ماندند. مذاکرات متعددی در واشینگتن، قاهره، طابا انجام شد. در این میان طرح صلحی که تحت عنوان ابتکار صلح عربی توسط عربستان سعودی (۲۰۰۲-۲۰۰۷) دنبال شد یک نقطه قوت داشت و آن امکان شناسایی اسرائیل توسط کشورهای خاورمیانه بود. اما در برابر این شناسایی باید یک کشور فلسطینی در کرانه غربی و نوار غزه تشکیل و مشکل پناهندگان به شیوهای عادلانه حل شود. برای اسرائیل شناسایی کشورهای خاور میانه مهم بود ولی رهبران اسرائیلی قادر نبودند در مقابل آن به مرزهای ۱۹۶۷ برگردند و تشکیل کشور مستقل فلسطینی را بپذیرند.
درحقیقت از این تاریخ تا دوران ریاست جمهوری باراک اوباما در سال ۲۰۱۰، اقداماتی که برای حل و فصل منازعه اسرائیل و فلسطین طرح شد، در عمل بدون نتیجه ماندند. آن چه توسط آمریکا، روسیه، اتحادیه اروپا، و سازمان ملل تحت عنوان نقشه راه مطرح شد و حتی حق بازگشت فلسطینیها را کاملاً منتفی میکرد و تنها خواهان تشکیل یک دولت فلسطینی در مرزهای موقت بود، نیز به بنبست برخورد و متوقف شد. هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه باراک اوباما نیز نتوانست رابطه بین اسرائیل و فلسطینیها را ترمیم وطرح دو دولت فلسطین و اسرائیل را اجرایی کند. اینعدمتوفیق تا حدودی رابطه صمیمانه آمریکا و اسرائیل را تحتالشعاع قرار داد.
الگوی جمهوری اسلامی ایران – جنگ اسرائیل با حزبالله (۲۰۰۶) واقعه مستقلی بود که توان الگوسازی نداشت، اما نقش و دخالت جمهوری اسلامی ایران را برجسته کرد. این نقش با شعارهای «اسرائیل باید نابود شود» و وعده این نابودی طی دورههای زمانی ۲۵ساله و سپس از طریق مداخله ایران در سوریه و ایجاد هستههای نظامی در مناطق اطراف جولان کاملاً علنی شد. اما، در تاریخ ۵ تیر ۱۳۹۸ وبسایت خبرگزاری تسنیم در مطلبی بدون نام نویسنده تحت عنوان «اسرائیل چگونه نابود میشود؟ راه حل دموکراتیک ایران برای حل مسئله فلسطین» از الگوی جمهوری اسلامی ایران پرده برداشته است. گرچه صداهایی که از ایران شنیده میشود هیچوقت یک طنین و یک هدف نداشتهاند، نویسنده مطلب خود را منتسب به آیتالله خامنهای میداند (فایل صوتی سخنرانی) و ضمن اینکه تاریخچه نظریات روحانیت در قبال فلسطین را به پیش از انقلاب ۱۳۷۹ پیوند میدهد، معتقد است آیتالله خامنهای در عید فطر ۱۳۹۸ در دیداری با مسئولان کشور و سفرای کشورهای اسلامی، الگوی «منطقی و عقلانی جمهوری اسلامی» را تبیین کرده است. وی معتقد است الگوی ایران:
«یک راهکار کاملاً انسانی و مورد پذیرش عقلای عالم است…که… بهرغم عدم خشونتآمیز بودن»، در اجرای آن «حکمیت سازمان ملل مورد قبول نیست» چرا که سازمان ملل همواره «اهداف استعماری» را تامین میکند و خود «طراح پشت صحنه اشغال فلسطین» بوده است. اجرای الگوی ایران مستلزم «مبارزه همهجانبه» و «مستمر» است. در این الگو آن دسته از فلسطینیها که از «اوایل قرن بیستم ساکنان اصلی و بومی فلسطین» بودهاند، شرکت خواهند داشت. البته «فلسطینیانی که به خارج فلسطین تبعید شدهاند» نیز میتوانند شرکت کنند.
به زعم نویسنده، تعیین سرنوشت فلسطین بر «تعصبات نژادی، دینی، قومی و طایفهای» بنا نهاده نشده، بلکه قرار است حق مظلومان را از «غاصبان صهیونیست» بگیرد و به آنان برگردانند. با این که نویسنده در ابتدا بر «غیرخشونتآمیز بودن» این الگو تکیه کرده است پیشبینی میکند در زمان تحقق این الگو «دشمن…در موضع ضعف قرار گرفته…راه فتنه و اختلافانگیزی را پیش خواهد گرفت». از این رو فلسطینیها باید از هماکنون خود را آماده کنند که «تسلیم» نتیجه رفراندوم باشند. جالب این جا است که در این الگو هیچ سخنی از این که «اسرائیل باید از روی نقشه زمین محو شود» به میان نیامده است، و «به دریا ریختن یهودیان» را امری غیرانسانی دانستهاند!
لازم به یادآوری است که الگوی پیشنهادی رهبر ایران تاکنون توسط هیچ دولت مسلمان یا غیرمسلمان دیگری به رسمیت شناخته نشده است و شعار «مرگ بر اسرائیل» همچنان توسط امامان جمعه یا در مناسبتهای گوناگون تکرار میشود.
الگوی صلح امارات متحده عربی و اسرائیل: روز ۱۳ اوت سال جاری محمد بن زائد ولیعهد ابوظبی در توییت خود خبر داد که طی یک مکالمه تلفنی با آقای ترامپ و بنیامین نتانیاهو توافق شده که ضمیمهسازی اراضی کرانه غربی متوقف شود، و امارات متحده عربی و اسرائیل برای تدوین یک نقشه راه در جهت ترسیم اصول همکاریهای متقابل به توافق رسیدهاند.
شاید بتوان ادعا کرد که در سالهای اخیر هیچ توییتی در ۳۹ کلمه چنین محتوای سیاسی خوشبینانهای را به خوانندگان خود نرسانده است. طرح دولت ترامپ موسوم به معامله قرن که قرار است به مناقشه میان اسرائیل و فلسطینیها خاتمه دهد، در مسیر خود موجب شناسایی بیتالمقدس (اورشلیم) به عنوان پایتخت اسرائیل شد که موافقان ومخالفان خود را دارد. همین طرح راه صلح اسرائیل با امارات را نیز گشود. اما مسئله فلسطینیها همچنان بغرنج و لاینحل باقی مانده است. علاوه بر آن اسرائیل شروع به ضمیمهسازی سرزمینهای فلسطینی در ساحل غربی کرد.
هرچند بازتابها نسبت به توافق اسرائیل و امارات وسیعتر از آن است که در حجم این مقاله کوتاه بگنجد، اما شاید بتوان گفت میزان خوشبینی در مورد این که کشورهای منطقه و به خصوص دولتهای خلیج فارس به این الگو بپیوندند، بالا است. با سفرهای مایک پمپئو وزیر خارجه آمریکا، جرد کوشنر داماد دونالد ترامپ و صحنهگردان این توافق و مشاور امنیتی کاخ سفید و دیگر مقامات آمریکا به خلیج فارس ابعاد دیگری از این توافق مشخص شد.
به دنبال سفر مایک پمپئو به سودان مشخص شد که سودانیها خیلی محترمانه خواهان این هستند که نام کشورشان از فهرست کشورهای تروریستی ایالات متحده حذف شود تا پس از انتخابات جدید و در دوسال آینده دولت دیگری برسر کار بیاید و شاید آن دولت بتواند یا بخواهد از الگوی صلح امارات متحده عربی و اسرائیل تبعیت کند.
سه روز پس از آغاز روند صلح امارات و اسرائیل، روز ۱۶ اوت احتمال استقبال بحرین از الگوی صلح امارات و اسرائیل، وزیر اطلاعات اسرائیل منتشر شد، اما، روزنامههای منطقه از قول مقامات کویت نوشتند موضع این کشور در قبال اسرائیل تغییری نکرده و این کشور همچنان برای حمایت از فلسطین اولویت قائل است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
علاوه بر آن ابتدا زمزمههایی در مورد امکان برقراری رابطه بین عربستان و اسرائیل شنیده شد، ولی در نهایت تأیید نشد. دو روز بعد از پرواز صلح شرکت هواپیمایی اسرائیلی اِل عال از تل آویو به مقصد امارات متحده، معلوم شد عربستان سعودی به درخواست امارات اجازه پرواز بدون ذکر نام اسرائیل به همه پروازها داده که خودبهخود به معنی هواپیماهای اسرائیلی نیز هست. از طرفی توییت وزیر خارجه عربستان نشان میدهد مواضع این کشور نسبت به مسئله فلسطین تغییر نکرده است. آن چه به صورت قطع میتوان گفت این است که عربستان در مورد مذاکرات صلح با اسرائیل ملاحظاتی دارد که به مسئله فلسطین مربوط میشود ولی از جزئیات و شرایط احتمالی آن اطلاع دقیقی در دست نیست.
سازمانهای فلسطینی مانند جنبش حماس، جهاد اسلامی، تشکیلات خودگردان فلسطین، جنبش فتح مخالفین رسمی و فوری قضیه بودند. از میان دولتهای منطقه تنها ترکیه، که خود با اسرائیل روابط سیاسی و دیپلماتیک دارد، اعلام کرد که در کنار مردم فلسطین ایستاده است و احتمال به تعلیق درآوردن روابط با امارات را مطرح کرد.
واکنش آیتالله خامنهای با تاخیر ولی شدید بود. وی روز سهشنبه اول سپتامبر، در ارتباط تصویری با وزیر و مسئولان آموزش و پرورش، عادیسازی روابط سیاسی بین امارات متحده عربی و اسرائیل را «خیانتی به دنیای اسلام، به جهان عرب و کشورهای منطقه و به مسئله مهم فلسطین» دانست، ولی در عین حال ابراز اطمینان کرد که: «البته این وضعیت دیری نخواهد پایید اما لکۀ ننگ آن بر پیشانی کسانی که غصب کشور و آواره کردن ملت فلسطین را به بوته فراموشی سپردند و پای صهیونیستها را در منطقه باز کردند، باقی خواهد ماند.» وی ابراز امیدواری کرد که «اماراتیها هرچه زودتر بیدار شوند و این کارشان را جبران کنند.» غیر از خامنهای برخی مقامات فعلی و سابق ایران نیز واکنشهای منفی داشتند.
آیا توافق امارات متحده عربی با اسرائیل الگوی جدیدی را ارائه میکند؟ واکنش منفی سازمانهای فلسطینی امری کاملاً عادی است که تا حدودی هم تبدیل به نوعی اخلاق رفتاری بین فلسطینیها و اسرائیل شده است. طنز قضیه در این جا است که فلسطینیها باید از تحول جدید خشنود باشند چون روند ادغام سرزمینهای فلسطینی را به تاخیر میاندازد که به نفع فلسطینیها است و امارات را در وضعیتی قرار میدهد که نسبت به شرط توافق که متوقف کردن ادغام سرزمینها بود متعهد بماند. طنز دیگر قضیه این است که حماس از طرفی توافق امارات و اسرائیل را رد میکند و از طرف دیگر با پادرمیانی اماراتیها بر سر آتشبس بین نوار غزه و اسرائیل به توافق میرسد! با این همه موضعگیری فلسطینیها توان الگوسازی ندارد و نمیتواند جامعه بینالمللی و یا مسلمانان سایر کشورها را به حمایت از فلسطین ترغیب کند ولی عملکرد حماس در رسیدن به آتشبس نشانه توفیق الگوی توافق امارات و اسرائیل است.
در شرح واکنشهای منفی گفته شد که ترکیه امکان به تعلیق درآوردن روابط با امارات را در نظر دارد. این تغییر عمدهای در الگوی رفتاری ترکیه به حساب نمیآید زیرا کوچکترین تاثیری بر روابط ترکیه - اسرائیل نمیگذارد. به همین اعتبار موضعگیری ترکیه فاقد توان الگوسازی است و نمیتواند کشورهای دیگر را به درون صف اعتراض رقیق خود (که متوجه امارات است و نه اسرائیل) بکشاند.
از طرف دیگر این که گفته میشود اردوغان رویای احیای قدرت عثمانی را در سر دارد موجب واگرایی سیاسی – مذهبی بین ترکیه، ایران و برخی کشورهای اسلامی دیگر این منطقه است. مخالفت ترکیه با امارات نمیتواند از نوع و جنس مخالفت ایران باشد که بیشتر برای نفوذ بر جوامع مسلمان سرمایهگذاری گزینشی کرده است. مثلاً ایران به دلایل منافع راهبردی در قبال سرکوب مردم مسلمان چچن توسط روسها و یا سرکوب مسلمانان چین (اویغورها) سکوت میکند، ولی در منازعه فلسطین و اسرائیل از گروههایی مانند حماس و جهاد اسلامی حمایت میکند. ناگفته نماند که شورشیان حوثی یمن نیز با گفتوگوهای صلح امارات و اسرائیل مخالفتند که با ائتلاف عربستان در حال جنگ و از حمایت ایران برخوردارند.
در مجموع مطالعه الگوهای موجود و گرایشات حاکم بر بازیگران منطقهای بر وجود دو الگوی غالب و عمده دلالت دارد:
- الگوی اول تشکیل محوری از کشورهای منطقه که مایلند از اوضاع و احوال موجود برای خاتمه دادن به دهها سال مخاصمه با اسرائیل استفاده کنند؛
- الگوی دوم گرایش غالب در میان همان کشورها به اضافه آمریکا و اسرائیل که ایران را تهدید عمده منطقه میبینند و تصمیم دارند از همگرایی سایر کشورها علیه ایران بهرهبرداری کنند
این گروه با برنامهریزی واشینگتن و سیاست خارجی دولت ترامپ، از فشار حداکثری بر ایران به عنوان ابزاری برای رام کردن بازیگران سیاسی تهران از یک طرف و نمایش دستاورد مهمی در سیاست خارجی آمریکا بهره میجویند و در عین حال امیدوارند تا قبل از انتخابات ریاست جمهوری در ماه نوامبر این فشارها بتواند برای دور دوم ریاست جمهوری دونالد ترامپ آرای بیشتری را تامین کند.
جلیل روشندل، استاد علوم سیاسی و امنیت بینالمللی در دانشگاه کارولینای شمالی