بازنده جنگها معمولا طبقات فرودست جامعهاند، آنها هستند که به عنوان سربازان پیاده در مقابل هم میایستند و عملا قتل عام میشوند.
جنگ ایران و عراق که شهریور ۱۳۵۹ با حمله چند هواپیما به فرودگاههای ایران آغاز شد، در شرایطی که انقلاب ۵۷ تنها ۱۹ماه داشت. صدام حسین که سرمایهداری انحصاری این کشور را نمایندگی میکرد، مسلما از جابهجایی قدرت در ایران خشنود نبود. به ویژه آن که در سال ۵۹ جمهوری اسلامی هنوز نتوانسته بود به همه دستاوردهای انقلاب برسد و در آن زمان موفق به سرکوب دانشجویان، شوراهای کارگری و کردستان ایران نشده بود.
اگر بخواهیم ضرورت و امکان جنگ را بررسی کنیم، باید اشاره کنیم که اولا علت جنگ تخاصم بین جناحهای متفاوت سرمایهداری در سطح جهان بود. اروپاییها جای آمریکاییها را به طور رسمی در ایران گرفتند، هرچند پشت پرده حتی دولت ریگان در ماجرای مک فارلین یک سال و نیم به طور مخفیانه به جمهوری اسلامی اسلحه فروخت. علت دوم آن را از سوی حکومت ایران پس گرفتن کلیه دستاوردهای انقلاب، سرکوب همه نیروهای مخالف جمهوری اسلامی به ویژه گروههای سیاسی از جمله گروههای چپ، مجاهدین و ملیها باید ارزیابی کرد.
با این وسعت سرکوب، تبلیغ و ترویج ناسیونالیسم و اسلامگرایی، کارگران و طبقات فرودست جامعه عملا تبدیل به پیاده نظام حکومت شدند. بیدلیل نیست که با وجود پس گرفتن خرمشهر در سال ۱۳۶۱ جمهوری اسلامی تن به آتشبس نداد و در پایان مجبور به نوشیدن جام زهر و پایان جنگ درسال ۶۷ شد. جنگی که در روایت رسمی به «دفاع مقدس» مرسوم است، ۲۲۲ هزار کشته و۵۵۵ هزارمعلول ایرانی به جا گذاشت و نیم میلیون قربانی از عراق گرفت.
جنگی که در متن آن با پروژه سرکوبی که از سال ۶۰ برای بگیر و ببند احزاب و گروههای سیاسی آغاز شد، با پایان جنگ با حذف صورت مساله زندانیان سیاسی و اعدام آنها، یک نسل از مبارزینی که میتوانستند به طرح مطالبات جامعه پس از جنگ بپردازند، نقطه پایان نهاد. آن چه اپوزیسیون ایران بعد از گذشت چند دهه هنوز از نبود چنین سازماندهندگانی در سطح جامعه رنج میبرد. افزون بر آن هر گونه مطالبهای در دوران جنگ به بهانه این پدیده میبایست خاموش میشد، به این ترتیب وجود جنگ ارکان نظام را هر چند کوتاهمدت و با خشونت تحکیم کرد.
آمارهای جنگ
در تلاشی که بیش از ۲۴ سال طول کشید، محافل بینالمللی به ویژه صلیب سرخ جهانی از ۲۰ هزار مفقودالاثر و ۷۸۰۰ اسیر ایرانی سخن گفتهاند. از سوی سازمان ملل خسارات جنگ هشت ساله به دو دوره تقسیم میشود، پیش و پسا آزادی خرمشهر در سال ۱۳۶۱.
دو هفته پس از بازپسگیری خرمشهر دولت عراق آمادگی خود را برای عقبنشینی کامل از خاک ایران طی نامهای تسلیم دبیر کل سازمان ملل کرد. این عقبنشینی فورا شروع شد. همزمان با این عقبنشینی برخی از کشورهای عرب آمادگی خود را برای جبران خسارت ایران به شرط پایان جنگ اعلام کردند.
با رد این پیشنهاد و ادامه جنگ از سوی جمهوری اسلامی، شورای امنیت غرامت جنگ را از شروع جنگ تا سال ۱۳۶۱پذیرفت. سران جمهوری اسلامی که بر کشورگشایی و رویای اشغال کربلا و قدس اصرار داشتند، نه تنها در سال ۶۷ به دلیل کمبود زیرساختهای اقتصادی و نداشتن ابزار جنگی مجبور به نوشیدن جام زهر شدند، بلکه نتیجه آن هزاران کشته، مجروح و معلول وعدم پرداخت بخش دوم خسارت پس از سال ۱۳۶۱ از سوی عراق بود.
فراموششدگان جنگ
روایت جنگ همواره از زبان قدرتمندان و سران دولتها در کتابهای تاریخ تدریس میشود، رنجی که خانوادهها، مجروحین و معلولین جنگ به عنوان قربانی میبرند، کمتر به زبان میآید.
میترا که پدرش در سال ۶۷ اعدام شد میگوید: «من با همکلاسیام که پدرش را در جنگ از دست داده بیشتر احساس همدلی دارم.» این واقعیتی است که نسلی از جوانان دهه ۶۰ کودکی خود را با از دست دادن پدران، مادران، خواهران و برادرانشان گذراندند، کودکی از آنان گرفته شد و آسیبهای تحمیلشده بر این نسل هرگز قابل جبران نیست.
روایت دیگر، هزاران جانباز شیمیایی از سردشت کردستان است که دسترسی به پزشکان متخصص نیافتند. خرمشهری که به عروس خاورمیانه شهرت داشت و هنوز برخی از جنگزدهها به خوزستان، ایلام و بانه بازنگشتهاند. زمانی که صدای فریاد معلولین اعصاب و روان از خانههای اجارهای یافتآباد به گوش میرسید یا زمانی که همسر معلول پنج درصد شیمبایی در شالیزار به سبب تامین داروی همسرش تا زانو در آب فرو رفته، شاهد فراموشی جنگزدگان هستیم.
یک پژوهش دانشگاهی نشان میدهد که هر سال هفت هزار حادثه انفجار مین در مناطق مرزی رخ میدهد. این تحقیق که در عرض شش سال صورت گرفته حاکی از آن است که ۹۵ درصد قربانیان این انفجارها غیر نظامی و ۲۵ درصد کودکانند.
پیامدهای جنگ در حوزههای متفاوت
در زمان جنگ کشورهای همسایه مثل ترکیه، امارات و کره جنوبی از جمله کشورهایی بودند که پل ارتباطی بین ایران و کشورهای دیگر برای تامین مایحتاج جنگ محسوب میشدند. این کشورها امروز پس از چند دهه مسیر راحتتری را برای توسعه خود طی میکنند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
پیامدهای جنگ تنها به دورهای که جنگ در آن جریان دارد خلاصه نمیشود، همه پساندازهای مردم از بین میرود، زیر ساختهای اقتصادی به شدت صدمه میبینند و در این میان یک جابهجایی طبقاتی نیز صورت میگیرد، جنگزدهها به دلیل بیجایی و از دست دادن کار به طبقات پایینتر پرتاب میشوند و در این روند فاصله طبقاتی افزایش مییابد. وجود شورشهای شهری از جمله در اسلامشهر بلافاصله پس از آن نشانه این شکاف طبقاتی است.
در بخش حاکمیت، نیروهای شبهنظامی مانند سپاه پاسداران پس از پایان جنگ نه تنها خواهان خروج از صحنه سیاسی و نظامی کشور نشدند، بلکه خواهان سهم بیشتر و شرکت فعال در پروژههای پرسود اقتصادی شدند و به سرمایهداری انحصاری در ایران پیوستند. هزینههای جنگ تنها به بازپرداخت قروض داخلی و خارجی محدود نمیشود بلکه هزینه خانوادههایی که سرپرست خود را در جنگ از دست دادهاند و مجروحان جنگی به هزینه پساجنگ افزوده شد. افزون بر آن باید به شکلگیری خردهفرهنگهایی مثل خشونت، کشتار و جنگ در هر دو کشور ایران و عراق نیز اشاره کرد. خردهفرهنگهایی که به نوعی بنیادگرایی راست در جناحهای حاکمیت دامن زد و تا امروز شاهد رشد آن هستیم.