دوازدهم بهمن ۱۳۵۷ روحالله خمینی، نخستین رهبر جمهوری اسلامی ایران، از پاریس به تهران سفر کرد تا شرایط را برای پایهگذاری حکومت استبدادی مذهبی فراهم کند. خمینی سیستمی را پایهگذاری کرد که ۴۲ سال است صلح و ثبات در خاورمیانه را از بین برده و باعث شده است که ایران چه در منطقه و چه در جهان در انزوای سیاسی باشد و توان نظامی و اقتصادیاش بهشدت تضعیف شود.
روحالله خمینی، همراه حدود ۵۰ نفر با پرواز شماره ۴۷۲۱ شرکت هواپیمایی ایرفرانس از پاریس به تهران آمد. بویینگ ۱۲۸-۷۴۷ حامل او که گروهی از بازاریان ملی-مذهبی به مبلغ ۱۶۰ هزار دلار چارتر کرده بودند، در ساعت ۹:۳۷ صبح به وقت محلی به زمین نشست. دقایقی پس از آن، روحالله خمینی از هواپیما خارج شد و تحت حفاظت تیمی از دژبانی نیروی هوایی شاهنشاهی به فرماندهی سرتیپ فرجیفر به بهشتزهرا رفت. او پس از سخنرانی در آنجا، با یک فروند هلیکوپتر بل۲۱۴سی نیروی هوایی شاهنشاهی از بهشتزهرا به تهران پرواز کرد.
نیروی هوایی شاهنشاهی نه تنها با روحالله خمینی مقابله نکرد، بلکه تسهیلاتی هم برای جابهجایی او پس از ورود به ایران فراهم کرد. اقدامی که تحت فرمان و نظارت مستقیم سپهبد امیرحسین ربیعی، فرمانده وقت نیروی هوایی شاهنشاهی، صورت گرفت. ربیعی همچون دیگر فرماندهان نیروهای سهگانه ارتش شاهنشاهی، به علت خروج آخرین پادشاه ایران، محمدرضاشاه پهلوی، و دریافت نکردن هرگونه فرمان از او برای مقاومت در برابر انقلابیون، از خود نرمش نشان داد. فرماندهان ارتش شاهنشاهی تحت نظارت ارتشبد عباس قرهباغی، رئیس ستاد مشترک ارتش، با مشورت ژنرال رابرت هایزر، فرستاده نظامی دولت ایالات متحده آمریکا در دوران ریاستجمهوری جیمی کارتر، تصمیم گرفتند با سران انقلاب اسلامی مدارا کنند.
در ۴۳ سال اخیر، نه تنها سران رژیم جمهوری اسلامی ایران بلکه فرماندهان دستنشانده نیروی هوایی ارتش نیز همواره نقش امیرحسین ربیعی در ممانعت نکردن از ورود روحالله خمینی به تهران را پنهان و جابهجایی نخستین رهبر جمهوری اسلامی با استفاده از یک فروند هلیکوپتر نیروی هوایی شاهنشاهی در روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ را اقدام خودجوش افسران انقلابی اعلام کردهاند.
در این گزارش، به دروغهایی که خدمه این هلیکوپتر در این زمینه بیان کردهاند، میپردازیم و دلایل این تصمیم ربیعی برای واگذاری هلیکوپتر بهمنظور جابهجایی روحالله خمینی را بررسی میکنیم.
واگذاری هلیکوپتر بل۲۱۴سی نیروی هوایی شاهنشاهی برای انتقال روحالله خمینی
پیش از خروج محمدرضا شاه پهلوی از ایران، فرماندهان ارتش شاهنشاهی به دلیل بیمیلی او برای سرکوب انقلاب، در ستاد بزرگارتشتاران جلسهای ترتیب دادند و برای اجرای یک کودتای نظامی بهمنظور به دست گرفتن کنترل کشور و ممانعت از تسلط انقلابیون برنامهریزی کردند. در این جلسه، ژنرال رابرت هایزر، فرستاده نظامی دولت جیمی کارتر، نیز حاضر بود. او با این فرماندهان صحبت کرد و توانست آنها را از این اقدام منصرف کند.
به پیشنهاد دولت آمریکا، ارتشبد قرهباغی، رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران، مذاکرات مخفیانهای را با رهبران انقلابیون در پاریس آغاز کرد و در نهایت به آنها تضمین داد که در صورت ورودشان به ایران خطری روحالله خمینی را تهدید نکند. سپهبد امیرحسین ربیعی نیز به تبعیت از ارتشبد قرهباغی نهتنها مانع از ورود خمینی نشد، بلکه برای جابهجایی او در سطح شهر تهران، تسهیلاتی هم فراهم کرد. او ضمن اختصاص تیمی از دژبانهای نیروی هوایی شاهنشاهی برای تامین امنیت روحالله خمینی در فرودگاه مهرآباد، دستور داد تا گردان۱۱ جستوجو و نجات نیروی هوایی شاهنشاهی در پایگاه یکم مستقل ترابری یکی از هلیکوپترهای بل۲۱۴سی خود را برای انتقال روحالله خمینی از بهشتزهرا به تهران اختصاص دهد.
در بهمن ۱۳۵۷، نیروی هوایی شاهنشاهی ۴۱ فروند هلیکوپتر بل۲۱۴سی جستوجو و نجات داشت که از این تعداد، هشت فروند هنوز به گردانهای جستوجو و نجات تحویل داده نشده بودند و در تاسیسات شرکت پشتیبانی و نوسازی هلیکوپترهای ایران (پنها) قرار داشتند. از ۳۳ فروند هلیکوپتر موجود در خدمت گردانهای جستوجو و نجات پایگاههای یکم، دوم، سوم، چهارم و هفتم شکاری تاکتیکی، تنها ۱۶ فروند عملیاتی بودند؛ ۱۱ فروند دیگر به علت فرارسیدن موعد چک دورهای غیرعملیاتی و پنج فروند هم به علت نبود لوازم یدکی زمینگیر شده بودند. یک فروند هم برای تعمیر اساسی به شرکت پشتیبانی و نوسازی هلیکوپترهای ایران منتقل شده بود.
آنچه ۴۱ فروند بل۲۱۴سی نیروی هوایی شاهنشاهی را از حدود ۳۰۰ فروند هلیکوپتر همهمنظوره بل۲۱۴آ هواپیمایی نیروی زمینی (هوانیروز) شاهنشاهی ایران متمایز میکرد، تجهیز آن به سامانههای ناوبری متفاوت و از همه مهمتر دو مخزن سوخت اضافه درون کابین بود که باعث میشد شعاع عملیاتی هلیکوپتر در ماموریتهای جستوجو و نجات افزایش یابد. البته وجود مخازن بزرگ سوخت در کابین کاهش فضا را به همراه داشت؛ در نتیجه، در حالی که بل۲۴۱ آ بهطور همزمان برای حمل ۱۴ سرنشین ظرفیت داشت، این میزان در بل۲۱۴سی به حداکثر هشت نفر کاهش مییافت.
بیوک سیدین میانهای، ۴۶ ساله، فرمانده گردان ۱۱ جستوجو و نجات، تصمیم گرفت ماموریت جابهجایی روحالله خمینی با هلیکوپتر شماره ۹۴۴۰-۴ را خود شخصا انجام دهد. نام کمکخلبان این پرواز ستوان جلالی و نام مهندس پرواز (کروچیف) هلیکوپتر، ستوان مجید دشتبان ابراهیمی، بود. بیوک سیدین و مجید دشتبان در سالهای پس از این واقعه همواره جابهجایی خمینی را به بهشتزهرا اتفاقی خودجوش معرفی و ادعا کردند که این کار بدون هماهنگی با فرماندهان نیروی هوایی صورت گرفته بود.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
بیوک سیدین در نتیجه جابهجایی روحالله خمینی، پس از بازنشستگی با درجه سرهنگی از نیروی هوایی شاهنشاهی در سالهای دهه ۱۳۶۰، به سازمان خدمات هلیکوپتری ایران (ساخه) راه یافت و در این سازمان پستهای مدیریتی گرفت. روابط عمومی نیروی هوایی ارتش وابسته به سازمان عقیدتی سیاسی ارتش همواره داستانی جعلی از این واقعه را به نقل از سیدین بیان کرده تا انتقال خمینی با هلیکوپتر نیروی هوایی شاهنشاهی را نه نتیجه تصمیم فرماندهان این نیرو که تصمیم شخصی این فرد نشان دهد! این خاطره به شرح زیر است:
«آن روز برای من بسیار خاطرهانگیز و بهیادماندنی است که اکنون با گذشت ۳۰ و اندی سال هیچ از حلاوت و شیرینی آن کاسته نشده است. وقتی به عظمت آن روز تاریخی فکر میکنم، موضوع برای خود من تعجببرانگیزتر میشود؛ چگونه توانستم بدون کمترین حادثهای از دریای مواج انسانی، هلیکوپتر حامل امام را جابهجا کنم؟ این رویداد را جز در سایه توکل به قادر مطلق و انفاس قدسی حضرت امام چیز دیگری نمیبینم. روز عجیبی بود؛ شب قبل بهطور محرمانه پیامی را از یکی از عوامل کمیته استقبال حضرت امام دریافت کردم مبنی بر اینکه در جابهجایی این حضرت از فرودگاه مهرآباد تا بهشتزهرا و بالعکس همکاری کنم. این پیام به جانم آتش زد. تا صبح نخوابیدم و مدام به این پیام فکر میکردم. به هر حال مسئولیت یگان هلیکوپتر با من بود و من تنها کسی بودم که میتوانستم در رد یا قبول آن تصمیم بگیرم. بنابراین باید کاری میکردم. چند بار تصمیم گرفتم موضوع را با ردههای بالاتر در میان بگذارم اما هر بار قصد انجام این کار را میکردم، از تصمیم خود منصرف میشدم.
صبح روز بعد (۱۲ بهمن ۱۳۵۷) وقتی به محل کارم در گردان هلیکوپتر آمدم، حال عجیبی داشتم. به قرار اطلاع، کلیه پروازها در آن روز لغو شده بود و هیچ پرندهای اجازه برخاستن نداشت. در حالی که با خود کلنجار میرفتم و هنوز برای برخاستن تصمیم قطعی نگرفته بودم، یکیک همکاران پروازیام به گردان وارد میشدند و حامل خبرهای مهمی بودند. یکی از آنها میگفت از میدان شهیاد تا پایگاه یکم شکاری که در صورت عادی تنها ۵ دقیقه طول میکشد، یک ساعت در ترافیک مانده است. دیگری میگفت ازدحام جمعیت در میدان شهیاد به حدی بوده که دیگر جای سوزن انداختن نبوده است. هریک از این کلمات همچون پتکی بر مغزم میکوبید. چگونه میتوانستم بنشینم و نظارهگراین موارد باشم. بهیکباره به خودم نهیب زدم، بر خدا توکل کردم و تصمیمم را گرفتم. میدانستم دست به چه کار بزرگی زدهام و از عواقب آن هم کاملا مطلع بودم.
در اولین اقدام، به یکی از عوامل پروازی دستور دادم یکی از ایمنترین و قدرتمندترین هلیکوپترها را که بهتازگی به جمع ناوگان هلیکوپتر نیروی هوایی پیوسته بود، آماده کنند. برای این کار باید دو نفر دیگر از عوامل پروازی را نیز با خود همراه میکردم. در حال بالا رفتن از پاگرد پلهها بودم که ستوان دشتبان که از مهندسان پروازی و جوان بسیار با ذوق انقلابی، مومن و متعهد بود را دیدم که به یکی از هلیکوپترها چشم دوخته بود. به سویش رفتم و گفتم حاضر است در این پرواز یاریام کند و به او تاکید کردم موضوع کاملا محرمانه است و احدی نباید از این اقدام مطلع شود. با آغوش باز پذیرای انجام این ماموریت شد.»
هلیکوپتر ۹۴۴۰-۴ دقایقی پس از برخاستن از مهرآباد، برفراز کاروان حامل روحالله خمینی از میدان شهیاد تا شاهرضا (انقلاب اسلامی کنونی) پرواز کرد و پس از آن به قطعه ۱۷ بهشتزهرا رفت و پس از پایان سخنرانی خمینی، او را به تهران منتقل کرد. با توافق هیئت همراه او، این هلیکوپتر در محوطه بیمارستان هزار تختخوابی تهران فرود آمد. سرنشینان این هلیکوپتر علاوه بر روحالله خمینی، احمد، پسر کوچک او و دو نفر دیگر بودند.
سرنوشت بل۲۱۴سی که روحالله خمینی را جابهجا کرد
ساعت ۹:۲۳ صبح روز ۲۴ اردیبهشت ۱۳۵۸، هلیکوپتر بل۲۱۴سی شماره ۹۴۴۰-۴ به خلبانی ستوان یکم فقیهی و ستوانیار دوم خلبان سرخوش، از پایگاه یکم شکاری تاکتیکی نیروی هوایی ارتش در فرودگاه مهرآباد برای اجرای ماموریتی آموزشی به فرودگاه دوشانتپه رفت. این هلیکوپتر پس از انجام ماموریت آموزشی در مسیر بازگشت به فرودگاه مهرآباد در حوالی افسریه دچار سانحه شد. پس از سانحه، هلیکوپتر آسیبدیده با کمک یک جرثقیل روی تریلی قرار گرفت و از راه زمینی به پایگاه یکم مستقل ترابری برده شد. در طول جنگ، این هلیکوپتر به منبع لوازم یدکی برای سایر هلیکوپترهای بل۲۱۴سی نیروی هوایی ارتش تبدیل شد.
در سالهای دهه ۱۳۷۰ خورشیدی، نیروی هوایی ارتش دو فروند از هلیکوپترهای بل۲۱۴سی خود را که بهشدت آسیبدیده بودند، برای بازسازی به شرکت پشتیبانی و نوسازی هلیکوپترهای ایران تحویل داد. این هلیکوپترها پس از بازسازی، به علت ناتوانی نیروی هوایی ارتش در پرداخت هزینه تعمیرشان به پنها، در سال ۱۳۸۵ و ۱۳۸۷ به نیروی انتظامی فروخته شدند و هواناجا از آنها در مناطق شمالغرب ایران بهرهبرداری کرد. سالها این تصور وجود داشت که هلیکوپتر ۹۴۴۰-۴ یکی از آنها باشد؛ اما بنا به گفته یکی از خلبانان هلیکوپتر نیروی هوایی ارتش، این هلیکوپتر دستکم تا سال ۱۳۹۷ همچنان در آشیانه گردان ۱۱ جستوجو و نجات در فرودگاه مهرآباد زمینگیر بوده است.
ارتشبد حسن طوفانیان در خاطراتش درباره حمل روحالله خمینی با هلیکوپتر بل۲۱۴سی نیروی هوایی شاهنشاهی میگوید: «اینها خیلی بد کردند. من به ربیعی خدابیامرز گفتم. گفتم وقتی که هلیکوپتر بلند شد، نتوانست آنجا بنشیند. اصلا گفتم بزنید طیاره را! طوری نمیشود. میزدند این طیاره را شر میافتاد. باید میزدند؛ خوب نزدند. به بدرهای گفتم با توپ بزنید. ببینید یکوقت هست دوطرف با هم با منطق صحبت میکنند، باید با منطق صحبت کرد. اما وقتی که یکی گردنکلفتی میکند، باید جلوی گردنکلفت، گردنکلفتی کرد.»
چند روز پس از ورود روحالله خمینی به تهران، گروهی از همافران و درجهداران نیروی هوایی شاهنشاهی ملبس به یونیفرم افسران این نیرو در مراسمی در مدرسه رفاه، مقابل روحالله خمینی ایستادند و به او سلام نظامی دادند و بیعت خود را با او اعلام کردند. رسانههای داخلی و خارجی (بیبیسی) از تصاویر و اخبار منعکس شده این مراسم در راستای عملیات روانی بهمنظور شکستن روحیه کارکنان نیروهای سهگانه ارتش استفاده کردند. در نتیجه این امر، بسیاری از کارکنان نیروی هوایی شاهنشاهی روحیه خود را باختند و در نهایت فرماندهان نیروهای سهگانه ارتش شاهنشاهی ایران در روز ۲۱ بهمن، بیانهای مبنی بر بیطرفی ارتش را امضا کردند.
یک روز پس از آن، انقلابیون بسیاری از فرماندهان نیروهای سهگانه ارتش شاهنشاهی را بازداشت و پس از چند ماه زندان، اعدام کردند. از این میان میتوان به سپهبد امیرحسین ربیعی، آخرین فرمانده نیروی هوایی شاهنشاهی، اشاره کرد که به دستور روحالله خمینی در تاریخ ۲۱ فروردین ۱۳۵۸ به همراه شماری دیگر از فرماندهان و شخصیتهای مهم سیاسی حکومت پهلوی در زندان قصر تیرباران شد.
مخالفت شاپور بختیار با تبدیل روحالله خمینی به امام سیزدهم شیعیان
در اوایل بهمن ۱۳۵۷، شخصیتهای ملی-مذهبی طرف مذاکره با دولت شاپور بختیار، آخرین نخستوزیر حکومت شاهنشاهی پهلوی، او را از قصد خود برای فرستادن روحالله خمینی به تهران مطلع کردند. شاپور بختیار اگرچه به حضور این رهبر مذهبی افراطگرا در تهران تمایلی نداشت، در نهایت زیر فشارهای بینالمللی بهخصوص از طرف دولت ایالات متحده آمریکا، پذیرفت که اجازه دهد خمینی از پاریس به تهران سفر کند.
از میان فرماندهان ارتش شاهنشاهی ایران کسانی چون ارتشبد حسن طوفانیان، رئیس دفتر سابق خریدهای نظامی ایران و جانشین سابق وزارت جنگ و همچنین سرتیپ آیت محققی، فرمانده وقت پایگاه یکم شکاری تاکتیکی نیروی هوایی شاهنشاهی، به حذف فیزیکی روحالله خمینی برای برچیدن خطر پیروزی شورشیان و انقلابیون در نتیجه سرنگونی حکومت شاهنشاهی تمایل داشتند؛ اما در مقابل کسانی که طرفدار کشتن روحالله خمینی بودند، شاپور بختیار قرار داشت. او معتقد بود به قتل رسیدن روحالله خمینی شرایط را برای تشدید شرایط امنیتی در ایران فراهم میکرد زیرا عموم جامعه این رهبر مذهبی را فردی مقدس میپنداشتند و در نتیجه، کشتن او میتوانست شرایط را برای تداعی مرگ امامان شیعه نزد مردم فراهم کند. امری که به رادیکالیزه شدن بیشازپیش جامعه عمدتا اسلامگرای ایرانی کمک میکرد و میتوانست عواقبی چون جنگ داخلی و تشدید فعالیتها و اقدامهای تروریستی به همراه داشته باشد؛ اقدامهایی از جنس به آتش کشیدن سینما رکس آبادان و سوزاندن صدها نفر به دست هواداران روحالله خمینی.