«همهاش هم قدرت زنان نیست. بلکه این قدرت انسان است. اگر شما به خود باور داشته باشید، به این معناست که میتوانید.»
زر امیرابراهیمی (زهرا امیرابراهیمی) در مصاحبه مطبوعاتی خود پس از دریافت جایزه «بهترین بازیگر زن» در هفتادوپنجمین جشنواره فیلم کن، یکشنبه شب این جمله را بر زبان آورد.
خانم امیرابراهیمی پس از دریافت جایزه، هنگامی که در نشست خبری به سوالات خبرنگاران پاسخ میداد، با بغضی فروخورده از رنجهایش گفت. سرش را تکان میداد و با چشمانی که از فروریختن اشک میگریخت، گفت، «میخواستند پاکم کنند. حذفم کنند و شاید خودکشی کنم…»
تلاش خانم امیرابراهیمی، تلاش میلیونها ایرانی سرخورده برای رسیدن به موفقیت است که در چهل و اندی سال گذشته در سرتاسر جهان پراکنده شدهاند، پاک شده و به حاشیه رانده شدهاند. بغض این خانم جوان، بغض تمامی ایرانیانی بود که نظام جمهوری اسلامی ایران و ضابطان و رابطان آن، دههها است ملت را چنان اسیر و ابیر کردهاند که سرگرمیها و روزمرگیهای آنان هم تحت تاثیر جو مسموم این حکومت فرقهای قرار گرفته است.
ایران، این کالای بیهمتا، این سرزمین زر و شعر و هنر و ادب و ثروت و شکوه و زیبایی، بر اثر بیکفایتی و نالایقی حاکمان و مدیرانش، به چنان وضعیت اسفباری دچار شده است که دلسوزی هم دیگر به کارش نمیآید.
خانم امیرابراهیمی، داستان یک ایران است. داستان حقیقی ایرانی که ملایان و مجریان حکومتیاش عرصه را چنان به ملت تنگ کردهاند که راههای گریز دگراندیشان، یا فرار از کشور است، یا خودکشی، یا انزوا و سرخوردگی.
در چهل سال گذشته، در بخش آموزش در مدارس، دروغگویی و تزویر و کنجکاوی در زندگی خصوصی افراد را ترویج کردهاند و در جامعه، مروج رندی و عیاری برای دست یافتن به موقعیتهای اجتماعی، یا گذران امور زندگی بودهاند. شعر و آموزههای ادبی و اخلاقی و مفاخر ایرانی را از کتابهای درسی حذف کردهاند و به جای آن، واماندگی اجتماعی و چندهمسری و کودکهمسری و خرافات و لاطائلات را جایگزین کردهاند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
تاریخ این مرز و بوم نشان میدهد که اخلاق و مذهب همواره بخشی از زندگی مردم این کشور بوده است. زرتشت، نخستین پیامبر بشارتدهنده به یکتاپرستی، از ایران زمین برخاست. آموزههای ایرانی مملو از نیکی و نیکاندیشی و راستگویی و راستی است، و آنچه نظام حاکم بر ایران تبلیغ و ترویج میکند، اختلافافکنی و فرقهگرایی، جهل و تاریکی و بدبینی به دیگری است. این رویه، چنانچه فرصت حاکمیت در هر کشور و سرزمینی بیابد، فاجعه خلق خواهد کرد. در بین ادیان دیگر نیز گروههای تندرو مذهبی وجود دارند که اگر شرایط حاکمیت مطلق داشته باشند، وضع فاجعهباری مانند وضعیت ایران خلق خواهند کرد.
دینداری در دمکراسیهای مردممحور، امری شخصی است و در کنار آن، احترام به باورهای گونههای افراطی مذهبی نیز تا جایی که باعث به خطر افتادن امنیت و آزادی افراد دیگر اجتماع نشود، پذیرفته شده است. برای نمونه، برخی فرقه های مسیحیان بنیادگرای مورمون که به چندهمسری باور دارند، یا برخی شاخه های افراطی یهودیان ارتدوکس، و نیز مسلمانان وهابی منشعب از شاخه اهل سنت، و شیعه ولایت فقیهی منشعب از فقه شیعه اسلامی را میتوان نام برد. در آمریکا، این گروههای مسیحی تبشیری قدرت اجرایی ندارند و گاه با دولت و نیروهای مسلح نیز درگیری داشتهاند، اما در خاورمیانه، خانه ادیان و کانون تحولات مذهبی، وضع به گونهای دیگر است.
آنچه امروز عامل پیشرفت کشورهای منطقه قلمداد میشود، گذشته از بحث سیاستگذاریهای کلان و مدیریت منابع و امور انسانی، فاصلهگیری از افراطگرایی و گروههای بنیادگرای اسلامی است که نقش اساسی را ایفا کرده است.
ایران در تاریخی نه چندان دور، یعنی در حدود ۵۰ سال پیش، کشوری پیشگام و پیشرو در ایجاد اصلاحات و تغییراتی بود که مردم و کشور ما را به الگوی کشورهای منطقه بدل کرده بود. از بحث تعلیم و تربیت و آزادی حقوق ادیان و حق رای برای زنان و حضور آنان در دولت و مراکز اجتماعی گرفته تا تربیت کادر علمی و برنامهریزیهای کلان اقتصادی و توسعه زیرساختهای کشور و مدیریت منابع، همه و همه، ایران را سرآمد کشورهای منطقه کرده بود.
انقلاب ایران و روی کار آمدن حکومت مذهبی شیعی ولایت فقیهی، حاصل عوامفریبی سیاسیون مذهبی و حزب توده بود. حافظه جمعی بسیاری از ۳۰ میلیون جمعیت ایران در سال ۱۳۵۸، هنوز به خاطر میآورد که عدهای چگونه با بزرگنمایی ضعفها و مشکلات، از کاه کوهی ساختند تا عواطف عمومی را تحریک کنند و مردم را به خیابانها آورند. اگر در آن روزها اینترنت وجود داشت و رسانههای ارتباط جمعی و ماهواره و اطلاعرسانی به معنای امروزی آن موجود بود تا شفافسازی شود و دسترسی به اطلاعات آسان بود، انقلابی در ایران رخ نمیداد.
انقلاب ایران، شرایط تغییر و ایجاد اصلاح در کشورهای منطقه را نیز دگرگون، یا بهتر بگوییم، با تاخیر و تاثیر مواجه کرد، اما به سرعت آموختند و به سرعت با تغییرات لازم و با الهام از همان تاثیرات، در راه ناتمام شاه فقید ایران برای اصلاح و توسعه گام نهادند.
تغییرات و اصلاحاتی که امروز در عربستان سعودی جریان دارد، به باور من ادامه همان حرکت و راهی است که شاهنشاه ایران برای مردم و برای کشور خود آرزو میکرد. کوتاه کردن دست افراطیون مذهبی از قدرت و زندگی شخصی مردم سعودی، بزرگترین تغییر، و باز کردن راه برای توسعه و مشارکت همگانی توسط ولیعهد این کشور در ایفای حق تساوی شهروندی برای زن و مرد بوده است.
شاهزاده محمد بن سلمان در کنار اصلاحات بنیادی، پیشنهاد تغییر سرود ملی و حذف شمشیر از پرچم این کشور را نیز به مجلس شورا داده است؛ نمادهایی که از نگاه او، این کشور را همچنان افراطی و بنیادگرا نشان می دهد، و با حمایت جوانان و جامعه بیدار و مطلع این کشور، اصلاحات بنیادی را به پیش میبرد. از نگاه من، هر اصلاح و تغییری در خاورمیانه که کانون بنیادگرایی و ظهور گروههای افراطی و بنیادگرا است، برای کشورهای همجوار مفید و تاثیرگذار خواهد بود و اینک عربستان سعودی الهام بخش بسیاری از کشورهای منطقه می باشد.
و اما خانم امیرابراهیمی به جهان نشان داد که ایران همان ایران است. ایرانی زیبا که فیلم، هنر، شعر، ادبیات، موسیقی، رقص و طرب، و مردمی فهیم و توانمند دارد. ایرانی که چهل است سرکوب شده، اما از کیفیت و کمیت مردمانش چیزی کاسته نشده است. او به مردم ایران و بسیاری دیگر از مردمان راندهشده از شهر و دیار خود نشان داد که حکومت کنونی و تحجر و ابتذالی که ترویج میکند، نمیتواند مانع پیشرفت و دیده شدن یک انسان شود. موفقیت خانم امیرابراهیمی برای ما بیش از دریافت یک جایزه بزرگ هنری توسط فردی هنرمند بود. او مانند جوانه رسته از کندهای بود که در گوشه انبار، منتظر سوختن بود، و زیباترین سخنش، گفتن از «قدرت انسان» بود؛ گذشتن از بحث زن بودن و مرد بودن، و نگاهی گستردهتر و عمیقتر به پیرامون که مرزهای جنسیت را پشت سر میگذارد.
میخواهم کلیشهای ننویسم و اغراق هم نکنم و صمیمانه بگویم که زهرا امیرابراهیمی، همه ما بود. او به نمایندگی از تمامی ما، ایرانیانی را که در این چهل و اندی سال رانده شدهاند، کشته شده، خودکشی کرده، افسرده و ناامید شده یا موفق شدهاند، و یا به دست نظام جمهوری اسلامی در ایران نابود شدهاند را بود کرد. او، بودن و رستن از این مرداب فساد نظام و پایان گذاشتن بر جهل و نزول اخلاق و انسانیت در ایران ساخته و پرداخته فرقهگرایان بود.
یک نفر به تنهایی ما را، ایرانی بودن ما را، نمایندگی کرد و غرور جریحهدار شده میلیونها نفر را با افتخار جلو لنز دوربین جهانیان برد تا قویتر و باورمندتر شویم.
خانم امیرابراهیمی، از شما سپاسگزاریم که چنین نکو ما را نمایندگی کردید.
صائب تبریزی، نامدارترین شاعر دوره صفویه، شرح او و بسیاری دیگر چون او را چنین زیبا سروده است:
آيه اصــــل و نسب در گردش دوران زر است
هر كسی صاحب زر است او از همه بالاتر است
دود اگر بالا نشيند، كســـر شــان شــعـله نيست
جای چشم ابرو نگيرد، چونكه او بالاتراست
ناكسی گر از كسی بالا نشيند، عيب نيست
روی دريا خس نشيند، قعر دريا گوهر است