آینده ایران به هر شکلی که از ابهام کنونی بیرون آید، یک واقعیت را در برخواهد داشت: پایان تجربه بیش از یک قرن که در آن ایران همواره یکی از پنج کشور بزرگ صادرکننده نفت بوده است. با دگرگونیهای گسترده بازار جهانی انرژی، سهم نفت به طور کلی کاهش مییابد و آنطور که فعالان حفظ محیط زیست امیدوارند، روز به روز کوچکتر و کوچکتر خواهد شد.
برای بعضی پژوهندگان تحول اقتصادی و سیاسی، وجود نفت به عنوان یک منبع درآمد مطمئن و کمهزینه همواره بحثانگیز بوده است. بگفته مالکوم فریزر، یکی از گردانندگان تاریخی شرکت نفت بریتانیا، کشور دلخواه نفتی، کشوری است که نفت بسیار و جمعیت اندک داشته باشد. ایران، که سال ۱۹۰۸ میلادی، صادر کننده نفت شد تا دست کم ۱۹۵۸ میلادی چنین کشوری بود.
پس از آن با افزایش جمعیت، که از سالهای پایانی ۱۹۶۰ سرعت گرفت، ایران اندک اندک از الگوی دلخواه فریزر دور شد. در نخستین نیم سده تاریخ خود بعنوان یک کشور نفتخیز، ایران بیشتر به یک گاو شیرده برای شرکتهای نفتی و از ورای آنان، مصرفکنندگان نفت در کشورهای صنعتی شبیه بود.
شاید بتوان گفت که ایران تنها در سالهای ۱۹۶۵ تا ۱۹۷۸ میلادی موفق شد سهمی بالنسبه عادلانه از صدور نفت خود بدست آورد. درست در همان سالها، ایران توانست به نوسازی زیربنای اقتصادی و نظامی خود بپردازد و از ردیف کشورهای کمکگیرنده، خارج شود و به اردوی کشورهای کمکدهنده بپیوندد.
با این حال، میتوان گفت که درآمد سرشار و در عین حال آسان از نفت، عواقب سیاسی و اجتماعی نامطلوبی داشت که مهمترین آن ایجاد شکاف بین آرمانهای ایران به عنوان یک دولت و نگرشهای ایران به عنوان یک ملت بود- شکافی که مخالفان رژیم شاه، از راست افراطی گرفته تا انواع چپگرایان، از آن بهره گرفتند.
برگردیم به اوضاع امروز. کاهش تقاضا برای نفت هم اکنون به سقوط قیمتها منجر شده است. تازهترین برآوردها نشان میدهد که تولید نفت در مقیاس جهانی در سال جاری بین ۲۵ تا ۳۰ درصد کم تر از سال پیش خواهد بود. از این مهمتر، سرمایهگذاری در اکتشاف، توسعه و حفظ منابع نفتی با یک کاهش ۴۰ درصدی روبرو است. بسیاری از طرحهای بزرگ برای به کار آوردن منابع جدید نفتی متوقف شده است- از جمله در خلیج موزامبیک و در مثلث میان اسرائیل، لبنان و قبرس در مدیترانه. بعضی از صادرکنندگان آفریقایی نفت، از جمله الجزایر، آنگولا و گینهبیسائو در لبه پرتگاه قرار گرفتهاند. نیجریه، پرجمعیتترین کشور آفریقا، در آستانه بحران اقتصادی بیسابقهای قرار دارد. در خلیج مکزیک، ایالت تگزاس و مکزیکو، در بعضی موارد به خریداران سنتی خود پول نقد میدهند که نفت تولید شده را بپذیرند و بدینسان از فشار روی تجهیزات ذخیره نفت بکاهند.
ونزوئلا، که روزی بزرگترین صادر کننده نفت جهان بود، اکنون در تامین نیازهای نفتی خود نیز مشکل دارد. اکتشافاتی که قرار بود شیلی و بولیوی را در ردیف کشورهای تولید کننده نفت قرار دهد متوقف شدهاند. طرحهای بریتانیا برای بهرهبرداری از منابع نفت در آبهای جزایر فالکلند (مالویناس) در کشوی فراموشی قرار گرفتهاند. عربستانسعودی، منابع بزرگ نفتی ربعالخالی را برای روزهای بهتر کنار گذاشته است.
طرح بزرگ عراق برای به کار انداختن حوزه نفتی جزایر مجنون، با سرمایهگذاری کرهجنوبی، اکنون روی میز خاک میخورد. حتی چین، که هم چنان تشنه انرژی است، طرح شاه لولههای جدید برای بهرهبرداری از منابع انرژی حوزه دریای مازندران و آسیای مرکزی را به تعویق انداخته است.
در این میان، کشورهای نفتخیز درگیر یک رقابت بی رحمانه برسر سهمگیری یا حفظ سهم از بازارها هستند. روسیه که منابع نفت و گاز را تنها ورق برنده خود با قدرتهای اروپایی میداند، با یک طرح راهبردی برای عقب زدن رقیبان نفت و گازفروش خود در خاورمیانه به میدان آمده است. ترکیه، در یک ائتلاف شگفتیآور با روسیه میکوشد تا سهمی از نفت لیبی را به دست آورد. عربستانسعودی، امارات متحده عربی و کویت میکوشند تا با سرمایه گذاری در تاسیسات پایین دستی- پالایشگاهها و کارخانههای پتروشیمی- در بعضی کشورهای واردکننده به ویژه چین و کره جنوبی، سهم بازار آسیایی خود را حفظ کند. ایالات متحده که دو سه سال گذشته در مقام بزرگترین تولید کننده نفت قرار گرفته بود، اکنون خود را برای پایین آمدن از نردبام آماده میکند. با کاهش پایای بهای بفت، تولید در ایالات متحده، دیگر به صرفه نیست-دستکم در آینده نزدیک.
کمتر از یک سال پیش، دونالد ترامپ رئیس جمهوری ایالات متحده از متحدان اروپایی خود خواست که به جای وارد کردن نفت و گاز از روسیه، سفارشات خود را به آمریکا ببرند. اما اکنون او نیز می پذیرد که بازی قیمتها چنین انتقالی را تجویز نمیکند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
ایران در این تصویر مغشوش چه جایی دارد؟ پاسخ به این پرسش آسان نیست. برخلاف ادعای مقامات جمهوری اسلامی، افق سیاسی ایران هنوز روشن نیست. کوشش جمهوری اسلامی برای بازسازی ساختار قدرت در خاورمیانه به دلخواه خود با ناکامی روبرو شده است. تحریمهای وضع شده از سوی سازمان ملل، اتحادیه اروپا و البته ایالات متحده، ایران را اندکاندک از بازار جهانی نفت بیرون رانده است. در شرایط کنونی، از دست دادن سهم بازار میتواند به صورت یک واقعیت دائمی درآید. به عبارت دیگر، ایران حتی با بهترین رژیمها ممکن است هرگز نتواند سهم از دست رفته خود را پس بگیرد.
بدین سان اندیشیدن به آینده پسا نفت دیگر یک تجمل روشنفکرانه نیست. مخالفان جمهوری اسلامی نیز میبایستی این احتمال را در برنامههای میان مدت و دراز مدت خود به حساب آورند.
اگر ایران، آنطور که بسیاری از ایرانیان میخواهند، از حالت کنونی خود به عنوان محملی برای یک مسلک خارج شود و بار دیگر به صورت یک ملت-کشور عادی به دنیای واقعیات بازگردد، امکانات طبیعی و انسانی لازم برای ایجاد یک اقتصاد مدرن با استانداردهای معاصر را خواهد داشت. در آن صورت مصرف داخلی انرژی در ایران، دستکم به اندازه مصرف امروزی فرانسه یا بریتانیا خواهد بود. به عبارت دیگر یک ایران عادی شده یعنی بیرون آمده از فقر کنونی، نخواهد توانست نقش صادرکننده انرژی را حفظ کند. اما حتی تامین نیازهای داخلی نیز ممکن است برای ایران آینده، ایران عادی شده و بازگشته به دنیای امروز آسان نباشد.
چهار دهه مدیریت بد، فساد و در پارهای موارد خرابکاری ناشی از ندانمکاری، مجموعه صنایع انرژی ایران را آسیبپذیر ساخته است. در دوران جمهوری اسلامی، نفت ایران ماننده لاشهای بوده است که کفتارهای بیشمار -از جمله ۳۶ شرکت زیر کنترل روحانیون و نظامیان- از آن تغذیه شدهاند. ایران در سال ۱۹۷۷ میلادی، در اکتشافات جهانی از یک سهم ۱۳درصدی برخوردار بود. در دوران جمهوری اسلامی، این سهم به طور متوسط سالانه کمتر از یک درصد بوده است. عدم سرمایهگذاری حفاظتی بسیاری از میدانهای نفتی ما را فرسوده و ناکارآمد ساخته است. ایران همچنین در بسیاری از زمینههای کارشناسی از جمله اطفا حریق چاههای نفتی، موقعیت جهانی خود را از دست داده است.
عدم دسترسی به تکنولوژی جدید، غالبا به خاطر تحریمهای سیاسی، به کاهش کارآیی و افزایش هزینه تولید در صنایع نفت و گاز ما منجر شده است. باجگیری، چشتهخوری و ارائه تخفیفهای حیرتانگیز، درآمد واقعی ایران از صدور انرژی را در حدی باورنکردنی کاهش داده است. طرحهای بلند پروازانه شاه فقید برای تسلط بر بازار انرژی اروپا، معاوده نفت و گاز با روسیه (شوروی آن زمان) و رخنه به بازارهای آسیایی با سرمایهگذاری در پالایشگاهها در ژاپن، کرهجنوبی و چین و ساختن سرپلها در آفریقا، از طریق پالایشگاه در آفریقای جنوبی و سنگال، اکنون به صورت رویاهای دور از دسترس جلو میکنند.
برای بسیاری از ایرانیان رها شدن از بختک نفت که برای یک قرن بر زندگی سیاسی ما سایه افکنده بود، شاید چندان هم ناگوار نباشد. این تصور که اگر ایران نفت نمیداشت، میتوانست مانند دیگر کشورهای بدون نفت با تکیه بر کار مردم خود پیش برود، ممکن است آرمانخواهانه به نظر برسد. اما نادیده گرفتن آن یک خطای سیاسی خواهد بود. در ۱۲۲سالی که از حفر و کشف نخستین چاه نفتی ایران میگذرد، میتوان گفت که در مجموع چندان موفقیتی به دست نیاوردهایم. اکنون باید به ۱۲۲سال آینده بیاندیشیم و بکوشیم تا دوران پسا نفت ما بهتر از عصر طلایی نفتیمان بشود.